loading...
ضربان
سید حسام الدین حسینی بازدید : 126 پنجشنبه 17 دی 1394 نظرات (0)

خودداری آقای سید حسن خمینی از شرکت در آزمون خبرگان که نتیجه آن حذف نام ایشان- بخوانید انصراف- از فهرست نامزدهای مجلس خبرگان است، نظرات و برداشت‌های متفاوتی را به دنبال داشته و گمانه‌زنی‌ها در این باره هنوز هم ادامه دارد. نگارنده اما، در این خصوص برداشت دیگری دارد که با شواهد بسیاری نیز همراه است و چنانچه صحت داشته باشد، از هوشمندی ایشان حکایت می‌کند. بخوانید!

سید حسام الدین حسینی بازدید : 111 سه شنبه 15 دی 1394 نظرات (0)

اعدام شیخ نمر یکی از روحانیون شیعه مخالف حکومت عربستان و واکنش های متعاقب آن که به صورت حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد و اعلام قطع روابط دیپلماتیک دولت سعودی با ایران از سوی وزیر امور خارجه عربستان بوده است، ناظران مسایل منطقه را تا حدود زیادی در شوک قرار داده است.

سید حسام الدین حسینی بازدید : 117 سه شنبه 15 دی 1394 نظرات (0)

ولی نصر، کارشناس برجسته مسایل جهان اسلام و فرزند دکتر حسین نصر، عقیده دارد که غرب باید دست از پشتیبانی آل سعود دست بکشد و از ایران حمایت کند.

زهره ایزدبخش بازدید : 133 یکشنبه 12 مهر 1394 نظرات (0)

هوالحق

سلام بر سازمان همیشه در صحنه ملل...

سلام بر طلایه داران حقوق بشر...

راستش فکر کنم سرتان شلوغ است...احتمالا  دارید برنامه هسته ای مارا راستی آزمایی می کنید...و یا آمار دانشمندان مارا به موساد می دهید...خسته نباشید..خدا قوت...قصد مزاحمت ندارم...فقط خواستم بگوید چند هزار مسلمان از یک صبح تا ظهر در منا مردند...همین...منا در عربستان است و زیر نظارت آل سعود....نه نه...قصد توهین به کیف پولتان را نداریم...حتما که قصور از آنها نبوده...خب شاهزاده اشان از منا می گذشت...باید راه را می بستند...اصلا هزار حاجی فدای رد لاستیک مرکب میلیارد دلاریش...تازه بعد از آن...چه معنی دارد زنی زیر دست و پا کمک بخواهد و سرباز سعودی از ناهارش بزند برای نجات او...اگر جسم نیمه جان صد ها حاجی روی هم دیوار انسانی ساخت به ماموران با لیاقت آنها چه ربط دارد...تقصیر حجاج بود عجله کردند....باید راه خروجشان را پیدا می کردند...گرمای عربستان هم که زبانزد است...پس تشنگی شان هم تقصیر سلطنت فخیمه نبوده...نه...نبوده.؟؟؟.راستی جناب بانکی مون...اگر  جای حاجیان مسلمان شهروندان آمریکایی بودند به نظرتان آل سعود راهی را می بستند..و یا مامورانشان دست به سینه نگاه میکردند و دست آخر مرده زنده را با هم در کانتینر می ریختند...می ریختند؟؟

این بشر ها که دم از حقوقشان میزنید کیستند...مردم یمن و غزه بشر نیستند..یا حقی ندارند..همه ی حق ها را کاخ نشینان آمریکایی اروپایی مصادره کردند...اصلا شاید بشر یعنی آمریکا..در دایرة المعارف شما چنین است؟پس حقوق بشر همان حقوق آمریکاست....نه؟؟

می شود به عربستان بگویید زنگ تفریحی هم بین نسل کشی هایش بگذارد...چند لحظه ای برای زندگی...ابدا قصد جسارت نداریم...قومی که که میراثش وحشی گری ابا اجداد ابوسفیانی اش است را چه به آرامش...سلطنتی که ذاتش جهل است و جسارت را چه به زندگی...اینان کسب و کارشان مرگ است میدانم...فقط تذکر بدهید ...روز در منا و مکه سهل انگاری می کنند و جان میگیرند...شب در یمن سهل انگاری میکنند و یک عروسی را عزا میکنند...پس این یونیسف کجاست؟گریه کودکان یمنی را نمی شنود؟جسد کودکان فلسطینی را نمیبیند که رو دست پدر و مادرهایشان با حسرت یک خنده بی ترس و یک بازی بی واهمه آرام خوابیدند؟!!!!!!!

وقتتان را نگیرم!مشغله زیاد دارید...غافل بشوید ایران بمب میسازد!!!این فلسفه به جهنم هم چیز خوبیست..آمریکا بمب ساخت و زد و نابود کرد به جهنم...ایران خدای ناکرده غنی سازی نکند...اسراییل امنیت را از خاور میانه گرفته...بیت المقدس را می زند...داعش روبه روز وحشی تر می شود همه به جهنم...ایران نکند به دانش هسته ای برسد که حقوق بشر به خطر می افتد...حقوق بشری که دارد روز به روز خونین تر و کوفته تر میشود...

گفتم کوفته...ما جوان رعنایی داشتیم...قاری بین المللی بود..میشناسیدش..محسن حاج حسنی...صحیح و سالم بود..تا خود ساعت 8 صبح پنجشنبه...ولی نیم ساعت بعدش زیر تدبیر آل سعود جان داد...کوفته برگشته بود...مادر محسن بشر نیست؟حقوق ندارد؟مادر محسن ها بشر نیستند..ما خیلی از این مادر ها داریم...ولی نه...شما همان به راستی آزمایی تان برسید....شمارا چه به حق...فقط یک چیز بگویم...همه اعتقاد ما همین است...روزی خواهد آمد شما در کاخ هایتان سرگرم سیاسی بازی هایتان هستید که صدایی خواهید شنید..خواهید لرزیدوخواهید ترسید..صدایی که از جانب مکه می آید..از دیوار کعبه..و ندا میزند

انا المهدی...انا بقیة الله...این آقا همان فرمانده ماست....همان کابوس شما...مراقب باشید....همین..و دیگر هیچ

سید حسام الدین حسینی بازدید : 167 جمعه 13 شهریور 1394 نظرات (0)

در حالی که تا کنون فیلم «محمد رسول‌الله (ص)» مجید مجیدی تقریبا از تیغ نقد منتقدان مصون مانده بود، مسعود فراستی در نقد تندی، این فیلم را «بد و مغشوش و مخدوش» دانست و حتی از انتصاب مجیدی به برخی سمت‌ها هم به شدت انتقاد کرد.

سید حسام الدین حسینی بازدید : 159 جمعه 13 شهریور 1394 نظرات (0)

خلاصه داستان :

این فیلم به زندگی دوران کودکی حضرت محمد ( ص ) و رویدادهای مختلف این دوران می پردازد.

کارگردان :

مجید مجیدی : متولد سال 1338 در طالش است و فعالیت های هنری خود را ابتدا با بازی در تئاتر آغاز کرد و سپس در سالهای دهه ی 60 و 70 بازیگری در سینما را تجربه کرد. با این حال مجیدی در سالهای بعد تصمیم گرفت بازی در مقابل دوربین را کنار گذاشته و به کارگردانی روی بیاورد. وی اولین سینماگر ایرانی بود که یکی از فیلم هایش به نام « بچه های آسمان » توانسته بود به میان 5 فیلم نهایی جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی راه پیدا کند. از جمله مشهورترین ساخته های مجید مجیدی تا پیش از این فیلم، « بچه های آسمان » ، « رنگ خدا » ، « باران » و « آواز گنجشک ها » بوده است.

سید حسام الدین حسینی بازدید : 131 چهارشنبه 04 شهریور 1394 نظرات (0)

موسي بن سيار كه از ياران حضرت رضا عليه السلام است ،‌مي‌گويد :

« ‌روزي همراه ايشان بودم همين كه نزديك ديوارهاي طوس رسيديم صداي ناله و گريه‌اي را شنيدم . من به جست و جوي آن رفتم . ناگاه ديدم جنازه‌اي را مي آورند در اين حال حضرت از مركب پياده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند كردند و چنان به آن جنازه چسبيدند، همچون بچه‌اي كه به مادرش مي‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :

زهره ایزدبخش بازدید : 114 جمعه 26 تیر 1394 نظرات (1)

بنام خدا

خانه ی ما در دهکده ای سبز قرار دارد...ولی مدتیست دهکده سبز نیست...ولی هنوز خانه ی ما زیباست...خانه ی ما بزرگترین خانه در تمام دهکده بود....روزی اجداد ما رییس دهکده بودند....ولی امروز کدخدا کس دیگریست...چند سالی بیشتر نیست که به دهکده آمده اند....خانه ی کد خدا دور از تمام خانه های دهکده است...خانه ای که نامش را گذاشته کاخ سفید...راستی کدخدا گله گرگ دارد...خودش میگوید برای امنیت خانه های دهکده است...برای آرامش اهالی...ولی دروغ میگوید...همین دیشب گله گرگش به خانه یکی از اهالی یورش برد.. بیچاره زن و بچه اش...چقدر تر سیدند..صدای کودک شیر خوارش هنوز در گوشم میپیچد...یک روز یک نفر شیشه خانه کد خدا را شکست...هیچکس ندید اورا..خبرش در کل دهکده پیچید...روز بعد کد خدا گله گرگش را به خانه یکی از اهالی فرستاد...با عصبانیت فریاد میکشید که کار خودش است....آخر همسایه مان پسر دیوانه ای دارد...کد خدا میگوید خودش دیده کار اوست...وحال به جرم او همیشه تمام اهل خانه را میترساند...کتک میزند....دلم برایشان میسوزد...گرگ های کدخدا هنوز اطراف خانه پرسه میزنند...راستی از سگ کد خدا نگفتم..کدخدا سگ هاری دارد...یک سگ سیاه بزرگ با دندان های تیز...همیشه پارس میکند..با صدای بلند...قلاده ای ستاره ای شکل و طلایی بر گردن دارد....همه ی بچه های دهکده از سگ هار کدخدا میترسند....به زور میخواهد در حیاط خانه یکی از اهالی برای خود لانه بسازد....بچه هایش را زخمی میکند....پسرانشان را گاز میگرد...و اهل خانه فقط میتوانند با سنگ اورا دور کنند...کدخدا همیشه با پدرم بد بود..آخر پدرم هیچوقت زیر بار حرف های زور کد خدا نرفت...کد خدا با ما لج دارد...روزی خانه ی ما در اجاره ی خودش بود...بی هیچ قولنامه ای...همیشه از آن کسی که خانه را به کدخدا اجاره داد بدم می آمد...خودش هم شده بود رییس خانه...خودش بود که خانه بزرگ مارا تکه تکه میفروخت و اجاره میداد..حیاطش را به کسی....حوضش را به کس دیگری...خدا پدربزرگم را رحمت کند..پیرمرد مهربان و با خدایی بود..با بچه ها مهربان بود...جوانتر ها اورا مراد میدانستند...پدربزرگم آن خائن را از خانه بیرون کرد...گفت دیگر حق ندارد پایش را در خانه بگذارد..خانه مان را از کدخدا پس گرفت...کدخدا چقدر حرص خورد...پدربزرگم شجاع بود...همیشه میگفت کدخدا نمیتواند هیچ غلطی بکند...و واقعا هم نمیتوانست...حتی یکبار زیر پای یکی از اهالی نشست..به خانه امان حمله کردند...با تیر وتفنگ...شبانه...چند تا از درختانمان شکست...بچه های پدربزرگ رفتند برای دفاع...اسم آن همسایه ای که حمله کرد صدام بود...ولی تنها او نبود...خیلی از اهالی را کد خدا خریده بود...خیلی از عموهایم را کشتند...پدربزرگ خیلی اشک ریخت...بچه هایش را جلوی چشمش میکشتند...اسیر میکردند..زخم بعضی از عموهایم هنوز خوب نشده..گاهی خون تازه از زخمشان بیرون میزند..ولی میخندند..اما من.دیدم ..چند تایشان گاهی  به عکس های قدیمی خود و برادرانشان نگاه میکنند و گریه میکنند..بی صدا...کدخدا نتوانست خانه را از ما بگیرد...برای همین حرص میخورد...همیشه حرص میخورد...پدربزرگ که فوت کرد خانه ما ماتمکده شد...همه گریه میکردند...من که میگویم پدر بزرگ دق کرد...آخر قلبش خیلی میشکست هربار که یکی از فرزندانش شهید میشد...ما در خانه مان قرآن داریم..کسی حق ندارد با کفش وارد خانه ما شود....آخر ما نماز میخوانیم...سگ کدخدل خیلی برایمان پارس میکند و دندان نشان میدهد..ولی جرئت ندارد از چند فرسخی خانه هم بگذرد...از قرآن مان میترسد...از چوب پدر وحشت دارد...کدخدا خودش یک عالم بمب دارد...حتی یکبار بمب هایش را روی دوتا از خانه ها انداخت..کودکانشان را کشت...زنانشان را بیوه کرد...هنوز چند تا از بچه هایشان معلولند...طبیب میگفت از اثرات بمب است...حتی چند تا از اهالی هم بمب دارند ولی کدخدا فقط ما را بهانه کرده...نمیگذارد برق به خانه برسد...میگوید ما از برق بمب میسازیم و به اهالی حمله میکنیم...خودمان هم که یاد گرفتیم برق بسازیم مارا تحریم کرد..نگذاشت کسی از اهالی نه چیزی به ما بفروشد..نه چیزی از ما بخرد...بعضی از برادر خواهرهایم هوایی شدند...تقصیر ماهواره است...تقصیر کدخداست...کمتر قرآن میخوانند..کال نماز شده اند..میخواهند بروند کاخ کدخدا را ببینند..میگویند آنجا زیباسست..آنجا آزادی ست...پدرم دوست ندارد ما ماهواره داشته باشیم...ولی بعضی خواهر برادر هایم یواشکی در اتاقشان ماهواره دارند..میدانم که پدر میداند..ولی به رویمان نمی آورد...همیشه میگوید کتاب بخوانید..وقتی تحریم شدیم بهمان دلگرمی داد..گفت اگر خودمان خوب در مزرعه ی کوچکمان کار کنیم دیگر نیازی نداریم به دیگران..ولی به تازگی برخی از برادر خواهر هایم دم از سازش میزنند..میگویند با کدخدا تفاهم کنیم...کدخدا هم لبخند میزند به ما...ولی من دلم گرفته...یادشان رفته ...همین سگ کدخدا چگونه برادر های دانشمندم را درید..همان ها که برق به خانه مان آوردند...پدر مهربانم زیر فشار پذیرفت تفاهم کند...ولی با نظارت...بعضی از برادر و خواهر هایم خوشحالند..پدر هم لبخند میزند..ولی من میدانم این صلحنامه رادوست ندارد...کدخدا به ما تهمت زد...اصلا پدرمان بمب را بد میداند...پدرم همیشه میگوید مشکل اصلی کدخدا قرآن ماست...جانماز مادر بزرگ است...چادر من است......نه برق خانه...تعجب میکنم که چرا بعضی از برادر خواهر هایم جشن گرفتند...حقمان را از ما گرفتند...

خدا کند زودتر مسافرمان برگردد...من و پدر و تمام خواهر برادر هایم برای برگشتنش دعا میکنیم..او که برگردد کد خدا و دار دسته اش دمشان را رویکول میگذارند و میروند...همه میخندند...برای تمام خانه ها قرآن میاورد....ای کاش زودتر برگردد...قصه ی رفتن مسافرمان طولانیست...فقط همینقدر بگویم...دعا که کنیم با همه ی وجود برخواهد گشت یار سفر کرده...

 

زهره ایزدبخش بازدید : 120 چهارشنبه 24 تیر 1394 نظرات (5)

صلی الله علیک یا اباعبدلله

این روزها فیلم رستاخیز رستاخیزی به پا کرده است...در روند مجوزهای عجیب و غریبی که در وزارت ارشاد صادر میشود شاهد مجوز گرفتن فیلمی هستیم  که  با هدف نمایش واقعه عاشورا واکرام این رویداد عظیم حسابی گاف داده است

احمدرضا درویش کم نامی نیست..هنوز خاطره خوش دوئل در ذهن ها مانده...ولی مشخص نیست چه اتفاقی رخ داده که چنین اشتباه بزرگی را مرتکب شده است...

خداوند روح بزرگ شهید مطهری را با سید الشهدا محشور کند...روزی بالای منبر فریاد میکشید که نگذارید فرهنگ عاشورا تحریف شود...نگذارید قصه عاشورا تحریف شود

حال امروز ما فریاد میکشیم...کسانیکه که کام با نام حسین گشودند به شور شیدایی او عاشقند....آری...فریاد میکشیم بر سر نویسنده ای که ازکربلا نوشته بی آنکه بداند حضرت علی اصغر شیر خوار بودند نه یک پسر 4 ساله...بی آنکه بداند طبق روایتی معتبر از امام باقر یک قطره از خون به آسمان پاشیده این شیر خوار به زمین بر نگشت..خون چکیده روی یال اسب را از کجا آورده اید..فریاد میکشیم بر سر کارگردانی که به خودش اجازه داد قمر بنی هاشم را نقش بزند و به تصویر بکشد..کدام بازیگری را پیداد کرید تا اشبه الناس به پیامبر باشد که بشود حضرت علی اکبر...وقتی جذبه ی عشق حسین بن علی، حر و همراهیانش را تسخیر کرد شما به چه حقی چنین عشق عظیمی را با یک احساس زمینی عوض نمودید...و فریاد میکشیم بر سر تمام مسئولینی که با سهل انگاری ازکنار چنین اشتباه های فاحش گذشتند و جایزه هم دادند به این شاهکار میلیاردی!!

در برخی منابع خواندیم آقای کارگردان برای توجیه نشان دادن چهره معصومین و مقدمات تعزیه را مثال زدند....از ایشان میپرسیم شما که اهالی هنر هستید بگویید..فرقی بین یک فیلم سینمایی و یک تعزیه نیست؟آیا یک تعزیه خوان که در تمام عمرش فقط مردم او را با عباس ابن علی شناختند برابر است با یک خواننده پاپ..

آیا مردم تحمل دارند اربابشان را....باب الحوائجشان را...گره گشای مشکلات بزرگشان در کسوت دیگری ببینند...آیا هر بار که تاسوعا دم میگیرند ای اهل حرم میرر علمدار نیامد باید چهره ای که شما از علمدار ساختید را در ذهن ترسیم کند..

چگونه آخر مردی را که امام زمان قول شرفیابی به مجلس روضه اش را داده همتای سایر یاران سید الشهدا در قاب تصویر خلاصه کردید...به خدا که جسارت میخواهد....طبق استفتا کدام مرجع چنین کردید...ما که از هر کدام از مراجع عظام استفتا گرفتیم جواب را یک چیز دیدیم...جایز نیست...بروید بخوانید..جستجو کنید...آیت الله نوری همدانی..آیت الله مکارم..آیت الله وحید...و دیگر بزگواران...

باز هم برایمان دوئل بسازید..حرفه ای و بی نقص...نه رستاخیزی مملو از اشتباه و سهل انگاری...

حرف آخرمان با وزارت محترم ارشاد است...اسلامی برخورد کنید..چه زیبا گفت آن نصرانی در فیلم روز واقعه...همه ی حجت مسلمانی من حسین بن علی ست...از شما میخواهیم با توقف این فیلم باب توهین به مقدسات و شعایر اسلامی را بیش از این باز نکنید...اگر این فیلم به اکران عمومی برسد امسال محرم دیگری خواهیم داشت

امام حسین خط قرمز ماست...رستاخیز را متوقف کنید....

والسلام

 
سید حسام الدین حسینی بازدید : 102 یکشنبه 14 تیر 1394 نظرات (1)

آیت الله سید علی خامنه ای رهبر معظم انقلاب در توصیه ای برای لیالی قدر ماه مبارک رمضان می فرمایند: شبهای قدر را قدر بدانید و برای مسائل کشور، مسائل خودتان، مسائل مسلمین و مسائل کشورهای اسلامی دعا کنید.

تعداد صفحات : 18

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 172
  • کل نظرات : 450
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 41
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 812
  • بازدید سال : 5,154
  • بازدید کلی : 72,054